پنجره ها
? پنجره ها:
خیاط شده اند
این پنجره ها
چشمهایم را
به راه آمدنت میدوزند
زانا کوردستانی
? پنجره ها:
خیاط شده اند
این پنجره ها
چشمهایم را
به راه آمدنت میدوزند
زانا کوردستانی
وقتی تو کنارم نیستی
نمیتوانم خود را
از عمق تنهایی ام بیرون بکشم
دستم به شعر نمیرود
و ذهنم سرگردان کوچه پس کوچه های
یادت میشود
دل را که نگو
خود را به در و دیوار سینه میکوبد
و نام عزیزت را فریاد
و چشمهایم
از بیخوابی لال میشوند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
یه دریای آبی تو چشمای توست
که هفت دریا رو پس میزنه
تو بی من به غم میرسی
قدمات نفس نفس میزنه
تو ای همخواب پروانه ها
که از خواب گل رویا تری
میدونی تنهایی چه زجرآوره؟!
تو شهد عاشقی رو چند میخری؟!
من بی تو فردام پر مخاطره س
میترسم از جایی نداره تو رو
نزار جهانم بی رنگ بشه
تنهایی بده، تو تنها نرو
و اینجا رنگ خون داره هر غروب
مثه رنگ سرخ رژ رو لبات
همه تن گوشم تا بشنوم
دوست دارم ها از صدات
بغل می کنم تنها عکستو
ی وقتایی که دلتنگ میشم
تو دریایی آرزوهای منی
ساحلت میشم که بیای به پیشم
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
? روح القدوس من:
تو روح القدوس عمر منی،
به نگاهت
مریم دلم را
آبستن می کنی!.
سعید فلاحی
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟
با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!
رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت.
من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفشهایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!
نگاهی به برگه? کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاهی کوتاه به دختر کوچکم انداختم و بغلاش کردم.
دردِ دندانم به کلی فراموشم شد. انگار اصلأ درد نداشته است.
لیلا طیبی (رها)
?? # جان:
جان ام رااینهمه درد گرفتهکه مداوا نمی شود نمی دانم غم نان را بخورم یا غم جان را
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttp://mikhanehkolop3.blogfa.com