سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن شعر و ادب رها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

هاجر مهدی حسینی

هاجر مهدی حسینی


هاجر مهدی حسینی در سال 1352 در شهرستان میناب به دنیا آمد. پدرش از مداحان و ذاکران امام حسین(ع) بود و در همین راستا شعرها و نوحه‌هایی مذهبی می‌سرود.  
تحصیلات خود را تا متوسطه در زادگاهش گذراند و برای تحصیل در رشته‌ی علوم اجتماعی وارد تربیت معلم فاطمه‌الزهرا(س) بندرعباس شد و اکنون دبیر ادبیات دبیرستان‌های بندرعباس است.
او یکی از اعضای انجمن غزل هرمزگان و یکی از کسانی است که انجمن "دوشنبه‌ها" را همراه با چند تن از هم‌اندیشانش بنا نهاد.
آثار او در کتاب ها و مجلات محلی و کشوری به چاپ رسیده است. تاثیرپذیری او از بهمنی در غزل خاصه غزلهای تغزلی و عاشقانه به خوبی مشخص است.
او دارای مقام‌هایی در جشنواره‌ها و کنگره‌های شعر است. از جمله:
- مقام دوم جشنواره خلیج فارس هندیجان در سال 1389.
- مقام دوم جشنواره‌های حوزه هنری در بندرعباس.
- مقام دوم شعر دفاع مقدس.
- برگزیده شعر فجر استانی.
- و ...
نخستین مجموعه شعر هاجر مهدی‌حسینی با عنوان «عکسی شبیه من خبر روزنامه‌هاست» از سوی انتشارات فصل پنجم منتشر شد. این کتاب شامل تعدادی از غزل‌ به همراه چند رباعی و دوبیتی است که طی بازه زمانی 10 سال گذشته سروده شده‌اند.

??نمونه شعر:
(1)
ای حواشی مرا تنها تو راز
ای دو چشم شاعرت مهمان‌نواز
واژه‌ها را می‌کند هم‌بازی‌ات
چشم‌های مست از خود راضی‌ات
واژه‌هایت حرف حرف آبادی‌اند
چشم‌هایت شعر مادرزادی‌اند
ای تلاش سال‌های رنج من
ای مسیر نقشه‌های گنج من
دزد دریایی شبی در خواب شد
نقشه یک عمر او بر آب شد
ای نفس‌هایت حلال زندگی
تا تو هستی خوش به حال زندگی
زندگی من تویی، مرگم تویی
دفتر عمر چهل برگم تویی
گونه‌هایم خاک باران خورده‌اند
شعرهایم روی دستم زده‌اند
من نمی‌گویم سزایم این نبود
تهمت عشق شما سنگین نبود.


(2)
کوچت، به درد و داغ نشاند اهل خانه را
سرتا سر مثلث خاورمیانه را
جز محض استقامت و فرماندهی نزاد
مادر، ستون آن بدن چار شانه را
دشمن اگر که از تو، هراسی به دل نداشت
موشک نمی‌گرفت به سویت نشانه را
از سر گرفت با برکات شهادتت
ملت دوباره رابطه دوستانه را
وقتش شده که منتقمان زیر و رو کنند
کاخ سیاه توطئه، آن دیو خانه را
تا رجعتی دوباره به همراه منجی‌ات
پاهات جا گذاشت زمین و زمانه را
افسانه چیست؟! مادر میهن نزاده جز
اسطوره‌های واقعی جاودانه را
سردار جبهه‌های مداوم سفر بخیر
گرچه بنا نبود چنین‌... آشیانه را...

 
(3)
با خشت‌های مانده به جایت دلم خوش است
ای سرزمین به آب و هوایت دلم خوش است
همواره با سراب، مرا جذب کرده‌ای
آری فقط به وسوسه‌هایت دلم خوش است
ای شادمانه‌ای که به پایان نمی‌رسی
حتی به روزهای عزایت دلم خوش است
مگذار تا که لال بمانم صدا بزن
به ناگهان موج صدایت دلم خوش است
هر بار کشته‌ای و مرا زنده کرده‌ای
پیغمبرم به معجزه‌هایت، دلم خوش است.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)