سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن شعر و ادب رها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عزتالله چنگایی شاعر خرمآبادی

    نظر

استاد "عزت‌الله چنگایی"، پیشکسوت رسانه، شاعر و ترانه‌سرا لرستانی، و چهره‌ی سال 1396 هنر انقلاب  و پایه‌گذار شعر انقلابی لرستان، زاده‌ی دهم آبان 1334 خورشیدی، در خرم‌آباد است.
او در حوزه‌ی ادبیات، جدا از شعر‌سرایی، داستان و فیلمنامه نیز می‌نویسد و تعدادی از فیلمنامه‌هایش نیز مبدل به فیلم گردیده است.
وی تحصیلات خود را در دبستان «ششم بهمن» و دبیرستان‌های «مهرگان» و «کوروش» خرم‌آباد به انجام رساند. در اواخر دوران دبیرستان، به یمن همشاگردی با "اسماعیل نژاد فرد لرستانی" (که بعداً‌ استاد خوشنویسی برجسته‌ی کشور گردید)، برخی از اشعارش، در دو دفتر، تحت عناوین «گلبن1» و «گلبن2» خوشنویسی و ثبت گردید.
قبل از انقلاب، به‌واسطه‌ی حضور در کتابخانه عمومی کوروش خرم‌آباد، فرصت آشنایی با استاد زنده‌یاد "اسفندیار خان غضنفری"، که آن روزگار ریاست کتابخانه را عهده‌دار بود، را می‌یابد و با ایشان، مراودات ادبی پیدا می‌کند و از محضرش بهره‌مند می‌گردد.
در سال 1360 در حالی‌که در اداره بهزیستی مشغول به‌کار بود، با رادیو خرم‌آباد، به عنوان نویسنده و برنامه‌ساز شروع به‌همکاری می‌کند و در سال 1363 به رادیو خرم‌آباد انتقال داده می‌شود.
ایشان در بحبوحه جنگ تحمیلی، مسئولیت تأسیس نخستین انجمن شعر و ادب خرم‌آباد را عهده‌‌دار بود.
یکی از اشعار شناخته شده دوران دفاع مقدس که از رادیو سراسری پخش می‌شد، «لشکر صبح» از‌ آثار شما بود
ایشان که پیش‌تر در جراید مختلف قلم می‌زد، در تیرماه 1376هفته‌نامه‌ی بامداد لرستان را با گستره‌ی نشر در لرستان، تاسیس نمود که تا کنون بدون وقفه منتشر شده است. وی هم اکنون مدیر مسئول موسسه‌ی چند منظورهی فرهنگی «نسیم بامداد لرستان» نیز می‌باشد. چنگایی که در سال 1381 بازنشته گردید و در طول خدمتش در صدا و سیمای مرکز لرستان، تصدی پست‌هایی نظیر: مدیرتولید رادیو، معاونت صدا، معاونت سیما و معاونت برنامه‌ریزی را عهده دار یوده و مدتی طولانی نیز، عنوان «قائم‌مقام» هشت تن از مدیران کل مرکز، را داشته است. در طول این سال‌ها به طور مکرر ریاست صدا و سیمای مراکز مختلف کشور به او پیشنهاد گردید، که هیچ‌کدام را نپذیرفت.
در آبان 1393 عزت الله چنگایی به عنوان رئیس خانه مطبوعات لرستان معرفی شد.


?کتاب‌شناسی:
- فرهنگ قوم لُر، تهران: جهاد دانشگاهی. همراه با محمد حنیف - 1374
- قدمگاه خورشید، خرم‌آباد: اردیبهشت‌جانان - 1391
و...


?نمونه‌ی شعر لری:
(1)
مِنی خاو و خیالی پاکِ پاکی
رَونی چه زِلالی پاکِ پاکی
یقین دریا نِییمه که چه جوره
سی مِه آوِ گِلالی پاکِ پاکی

(2)
یه عُمرَه بونَتِه مِیرَه دِلِ مِه
مِنِی نِشونَتِه مِیرَه دلِ مِه
وِ هر جا می رَسَه وا لُوِ باری
سراغِ حونَتِه مِیرَه دِلِ مِه

(3)
تَشبِریقِ عشق حُفتیه دِ چشت
زنه اینه چش مِه دیه دِ چشت
بو بینم ای همه رنگ شادِ خونهِ
دسِ کوم نقاش کشیه دِ چشت

(4)
گُل گلَه زاری دِ هر فصلی یِه رنگی
چی «کیالو» سَربُلِنگی وقِشَنگی
بورتِ گل هیرو دِ مینِ گَنِم سوز
کاسَه اِشکِنی که وا زردی دِ جَنگی

(5)
مِنِه دِ بیسِتینِ عشق وِل کو
رها دِ سَرزِمینِ عشق وِل کو
یِنَه تو یَه بهشتِ وَعدَه کِردَه
منِ تنیا دِ دینِ عشق ول کو

(6)
چِنو شوگارِمِ شیمَه دِ دیری
چِنو بی حونِمو بیمه دِ دیری
چِنو دِ عشقِ تو دل ناگِرونِم
که رسوا عالمی بیمهَ دِ دیری

(7)
مِنِه کُشتهَ خمارِ چشِ مَسِت
رنگِ سوزِ بِهارِ چَشِ مَسِت
یخِ سردِ زِمِسونِ دلِ مِه
موئَه آو وا حَفارِ چشِ مَسِت

(8)
اَر مهِ مجنون بیمهَ یَه، دِ راوِ عشقَه
هرچی ها پشتِ سَرِم کُل چاوِ عشقَه
کیچه کیچه گَردی و بی حونِمونی
عالمی دونن یِنَه دِ داوِ عِشقَه

(9)
ماهِ نُو زیتِر دِرآ اُوریانِ وَر دی
دی دِلِ ظلماتِ سردِ شو تو سَر دی
حُونمو چُول و غَمین وسوت وکورَه
تو بیا دی حُونَه حالی مَنَه دَر دی

(10)
چِنو کِه ها رویی کِل وا دِما دی
کِه کُشتی عاشِقِ وِ سِیلِ چَشی
مِن و دِل هَر دِک اُفتایمَه وِ پا تو
نَظَر بازیتِ تو بُردیَه سی کی


?نمونه‌ی شعر فارسی:
(1)
[مولای ما حسین(ع) است]
خورشید مهربانی، مولای ما حسین(ع) است
الگوی آسمانی، مولای ما حسین(ع) است
هم پاسدارِ عشق و هم پاسبانِ غیرت
در گاهِ عشقبانی، مولای ما حسین(ع) است
در بحرِ موج خیزِ دنیای پُر تلاطم
کشتی چنان‌که دانی مولای ما حسین(ع) است
آن‌کس که عشق‌بازی با نام او تمام است
شیدای او جهانی، مولای ما حسین(ع) است
بر خاک پیکر او، بر روی نی سر او
در اوجِ لامکانی مولای ما حسین(ع) است
آن‌کس که در رهِ حق، بگذشت از سر و جان
شد قبله را نشانی، مولای ما حسین(ع) است
بر ظلم و جور و طغیان در گردشِ زمانه
فریاد جاودانی، مولای ما حسین(ع) است
در بزم خنجر و خون ایدل سما که کرده؟
آنجا به شعر خوانی مولای ما حسین(ع) است
وقتی که خیمه می‌زد در طور عشق نشنید
از دوست لَن تَرانی مولای ما حسین(ع) است.

 


گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

 

منابع
@ezatollahchangaei
www.t-eshgh.blogfa.com
www.chb.farhang.gov.ir
www.ketabcity.com
www.seymare.com
www.ibna.ir

 

 


ترجمه ی شعرهایی از تافگه صابر

    نظر

انجمن شعر و ادب رها (میخانه):
خانم "تافگ? صابر" (به کُردی: تا?گ? سابیر)، شاعر، نویسنده، سازنده‌ی برنامه‌های تلویزیونی و فعال سیاسی و مدنی کُرد، ساکن سلیمانیه اقلیم کردستان است.
برخی شایعات پیرامون رابطه‌ی خانوادگی او و خاندان حاکم بارزانی وجود دارد.
تا?گ? ب? معنی آبشار است.

?نمونه‌ی شعر:
(1)
در کتابخان?ی زندگی
دنبال دو کتاب گشتم
اول: کتاب دوستی بی منت.
دوم: عشق بدون خیانت.
به من گفتند:
در قسمت کتاب‌های تخیلی دنبالشان بگرد!.


(2)
از مرگ نترس!
از آن بترس زمانی که زنده‌ای،
چیزی در وجودت بمیرد به اسم:
-- [انسانیت]


(3)
اشک زیباست!!!
اما تا زیباترین‌هایت را نگیرد،
خودی نشان نمی‌دهد.


(4)
هر کسی
که در زندگی من مشغول به بازیگری باشد
روزی آخرین قسمت بازی را
به او نشان خواهم داد.


(5)
دل‌های پاک خطا نمی‌کنند!
بلکه صاف و ساده هستند،
امروزه،
سادگی، پاکترین خطای دنیاست.


(6)
وقتی به اندام خودم می‌نگرم،
زخم‌هایم چنان گل‌های شکفته هستند!
که خون از آنها می‌چکد...
وقتی نگاهم به دشمنانم افتاد،
زیر سنگینی بار نفرت،
پشتشان شکسته بود.

(7)
می‌توانید مرا بیازارید اما
نمی‌توانید آرزوهایم را بگیرید
زیرا آزار و اذیت‌های شما،
به من می‌آموزد
که برای رسیدن به آرزوهایم بیشتر تلاش کنم.
به این خاطر با لجبازی شما من قوی‌تر شدم.


(8)
به مرگ بگویید که کجا می‌آید؟!
اینجا هیچ انسانی برای زندگی کردن نمانده است!
نه قلبی دیگر زیبا می‌تپد و نه وجدانی بیدار است!


(9)
از زندگی‌ات لذت ببر
چونکه زمانی به پایان راه می‌رسی
به تابلویی برخواهی خورد که روی آن نوشته شده:
[برگشت ممنوع]


(10)
میان تاریک‌ترین روزهای زندگی‌ات هم ناامید مباش!
زیرا،
زیباترین باران‌ها زیر سیاه‌ترین ابرهاست.


(11)
چشم انتظار تو نیستم!
چشم انتظار خودمم!
که با تو رفت و
برنگشت...


(12)
می‌اندیشم به هستی هر برگ!
آنها می‌دانند
باد از هر سوی بوزد
سرانجامشان سقوط است.

 

گردآوری و نگارش و ترجمه‌ی اشعار:
#زانا_کوردستانی

 


کتاب یک درس آموزنده منتشر شد9

    نظر

کتاب یک درس آموزنده (لینو یاد می‌گیرد) منتشر شد

کتاب مصور "یک درس آموزنده" (لینو یاد می‌گیرد) با نویسندگی و تصویرگری خانم "پخشان گولانی" نویسنده‌ی سلیمانیه‌ای و ترجمه‌ی آقای "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت.

این کتاب که برای گروه سنی کودکان تهیه و منتشر شده است، به همت انتشارات زیتون در 14 صفحه‌ی مصور رنگی و قطع خشتی عرضه شده است.

مترجم برای تشویق عموم جامعه و خصوصأ کودکان به امر کتاب‌خوانی، فایل pdf رایگان کتاب را در فضای مجازی عرضه کرده است.

 


کتاب یک درس آموزنده منتشر شد

    نظر

کتاب یک درس آموزنده (لینو یاد می‌گیرد) منتشر شد

کتاب مصور "یک درس آموزنده" (لینو یاد می‌گیرد) با نویسندگی و تصویرگری خانم "پخشان گولانی" نویسنده‌ی سلیمانیه‌ای و ترجمه‌ی آقای "سعید فلاحی" (زانا کوردستانی) منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت.

این کتاب که برای گروه سنی کودکان تهیه و منتشر شده است، به همت انتشارات زیتون در 14 صفحه‌ی مصور رنگی و قطع خشتی عرضه شده است.

مترجم برای تشویق عموم جامعه و خصوصأ کودکان به امر کتاب‌خوانی، فایل pdf رایگان کتاب را در فضای مجازی عرضه کرده است.

 


ترجمهی شعرهایی از صابر صدیق

    نظر

استاد "صابر صدیق" (به کُردی: سابیر سدیق) شاعر کُرد عراقی‌ست.


?نمونه‌ی شعر:
(1)
برای زیستن
پرچین جسمم را خواهم شکست!
و در میان خرابه‌های دیگران،
در میانه‌ی آشوب و بلوا،
جوانه‌های نور و
نهال نشدن را برداشت خواهم کرد.
...
برای زیستن
روحم را در گهواره‌ای پر از درخشش پرورش خواهم داد.


(2)
او، که شبیه کسی نیست...
در روز چون نسیم می‌وزد
و در شب چون شبنم می‌چکد.
در آسمان، مقصد پرندگان را می‌داند،
زبان آب‌ها را می‌فهمد،
او، در چشم به هم زدنی، می‌تواند
کهولت را از من بستاند و
جوانی را به دستم بدهد.
او، شبیه هیچکس نیست!


(3)
دستی پر از گل،
دستی پر از آب،
چشمی پر از اشک،
چشمی پر از نور،
*
ای کاش!
در این هرج و مرج و آشوب.
در این تاریکی و سیاهی،
حقیقتن، خدایی وجود داشت!
که یک دستش پر از گل بود
و دست دیگرش پر از آب،
که یک چشمش پر از اشک بود،
و چشم دیگرش پر از نور و روشنی...
*
تا که دیگر نمی‌گذاشت
در هیچ کجا
انسانی، انسان دیگری را به قتل برساند،
تا که هیچ‌گاه نمی‌گذاشت
چهره‌ی زشت جنگ خودنمایی کند.
*
ای کاش!
حقیقتن خدایی وجود داشت!.


(4)
من نادان، هم‌زمان با کشیدن سیگار و
بوییدن رایحه‌ی خوش زمین،
مشغول به نوشتن زندگی‌نامه‌ام شدم!
تا که تمام شد،
به باد بسپارم که به مادرم برساند...
*
جویباری در نزدیکی‌ام بود
و هم‌زمان با نوشیدن شراب و
استشمام رایحه‌ی دلنشین زمین
مشغول به نوشتن چیزی هستم
تا که تمام بشود
بدهم به دست جویبار و
ببرد برای یارم!
*
افسوس و اندوه!
من نادان،
من دل از دست داده،
من سکنا گزیده در ویرانه‌ها...
من کولی و آواره
اکنون، دیگر نه مادری دارم و نه یاری...


(5)
به‌راستی، آفتاب چه ساعتی طلوع می‌کند؟!
یا که تا غروبگاهان، چند پرنده در آسمان به پرواز در می‌آیند؟!
براستی، مستجاب‌ترین دعا و
زیباترین آهنگ
هنگام غم و غصه‌ی مردمان روستایی چه می‌تواند باشد،
تا که من به کودکم بیاموزم؟!
*
به‌راستی،
دختران زیباترند،
یا که گل‌های آفتاب‌گردان؟!
دل مردمان روشن‌تر است،
یا چشمه‌ها؟!


گردآوری، نگارش و برگردان اشعار:
#زانا_کوردستانی

 


ترجمهی چند شعر از شاعران جهان

    نظر

?ترجمه‌ی چند شعر کوتاه از شاعران جهان توسط #زانا_کوردستانی *


(1)
زن همسایه را عزت و احترام می‌گذارد
و با زن خود
همچون شب سیاه رفتار می‌کند.
(ناتالیا هاراک - روسیه)


(2)
آفتاب که بر سر آدم‌برفی تابید،
چند قطره عرق
در چشمانش افتاد.
[مارینا هگین - روسیه]


(3)
زمستان
ردی آبی، به جای می‌گذارد
بر روی ساق پاها!
[جین ریشهول? - آمریکا]


(4)
در آخرین روز تابستان هم
کرم شب‌تاب 
نمی‌خواهد چراغش را ترک کند.
[لومیلا بالابانونا - بلغارستان]


(5)
در صبحگاهی پاییزی
مرد متکدی،
جایش را به دانه‌های برف وا گذاشت.
[فالیریا سیمونوفا - روسیه]


(6)
بهترین ظرف‌هایش را نگه می‌دارد
برای روزهای بهتر
مادر هشتاد ساله‌ام.
[تیریزا موریمینو - ژاپن]


(7)
کودکان کمک می‌کنند
برای هرس باغ‌های ملی،
نزدیک نیروگاه‌های اتمی.
[تروز? سیندیک - آلمان]


(8)
بخوان ای پرنده‌ی کوچک
تو هم نظر بده،
در انتخاب نامی برای نوزاد ما!
[انیسه جیسیس - کرواسی]


(9)
باد و سرما
آواز پاییزی 
در گلوی نی‌لبک
[کالا رامیش - هندوستان]


(10)
ماه کامل
نمی‌تواند خودش را پنهان کند
حتا پشت درختان صنوبر!
[لونا مونگیسگورد - دانمارک]

--------------------------------------------------------------------------------
* این اشعار از روی برگردان کُردی #قباد_جلیزاده، ترجمه شده است

 


کوردستان

    نظر

کوردستان

ل? شن? ب? یان ن?غ?د?
ئ?م?ی ب?ند?، ه?ر کورده
ب? پیکنین و خ?ند?
کوردی ب??ن، که قه‌نده
دیاربکریکی ه?ژارم
ل? غوربتم و پ?ژارم
من کوردم و کورد زمان
تورکی ن?ت??م ب? ه?رزان
ل? خان?قین‌ یان چنار
کاریک?ر ب? یان ب?کار
من کوردم و کورد زمان
تازی نا?یم موس?لمان
ل? ماردین یان ل? سنجار
ئازاد ب?ب?م یان سر، دار
من کوردم و کورد زمان
کوردی ناد?م به تا?ان
مووسایی یان ئ?رمنی
ئ?هل ح?قی ه?رسینی
شیعه ب?ب?م یان سوننی
یان ه?ر م?زه?ب و دینی
من کوردم و کورد زمان
و??ات ناد?م ب? تا?ان
ل? روژآوو باک* و باشوور
روژهلات گه‌رچی ها دوور
کوردستان ه?ر ی?کیک?
ق?لب و سینگیان ل?تیک?.

#زانا_کوردستانی

--------------------------
* سووکه‌?ه‌ناوی باکوور

 


رونمایی از کتاب تو

    نظر

??رونمایی از کتاب شعر با عنوان « تو» با ترجمه سعید فلاحی

??کتاب شعر « تو» با ترجمه سعید فلاحی صبح امروز 26 خرداد 1403 در مرکز اسناد و شناسایی مفاخر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد رونمایی گردید.

??این کتاب ترجمه ای از اشعار (نظیر غفور) مشهور به نظیر تنها شاعر کرد زبان اقلیم کردستان عراق است که اشعاری زیبا، روان و دلنشین دارد.

??سعید فلاحی با تخلص (زانا کوردستانی) متولد 1363 کرمانشاه و ساکن بروجرد می باشد. این کتاب سیزدهمین کتاب مستقل وی و هفدهمین کتابی است که از ایشان چاپ شده است. پیش از این چهار کتاب شعر به صورت مشترک با همکاری همسرش خانم لیلا طیبی با عناوین (چشم های تو)، (گنجشک های شهر هم عاشقانه نگاهت می کنند)، (عشق از چشمانم چکه چکه می ریزد )، ( عشق پایکوبی می کند) ودوازده کتاب داستان، شعر و ترجمه با عناوین«دیوانه»، «ریشه های عطف»، « آمدنت چه لهجه غریبی دارد» ، « تو که بروی، پاییز از در می آید؟»، «سومین کتاب تنهایی»، «هنوز برای دوست داشتن، وقت هست»، « از زمانی که خدا بود»، «حکایتی دیگر از شیرین و فرهاد»، «میان نامه ها»، «هم قدم با مرگ»، «ناله های امپراطور» و «عاشق از رفتن می ترسد» منتشر نموده است.


?????????????
??روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد

جهت اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای فرهنگی و هنری شهرستان بروجرد ، به ما بپیوندید.
https://eitaa.com/brjfarhang
https://boroujerd.farhang.gov.ir
?

 


اشعار کوردی 09 زانا کوردستانی

    نظر

دو شعر کوردی از زانا کوردستانی 

(1)قشق??? ک? با?ی گر ت?و?  س?ر ?ووم? ت?کانی داه?? ب? ب?ن?ی ت?‌نیایی?و? ت?? بوو!  
?برگردان فارسی:
کلاغ که رفتچشم‌های مترسکاز تنهایی خیس شد!.

(2)خ?مباری?کانم ه??واسیو?! کات? ت? ه?یت ئ?م د? ت?نگی?م ک? و?کوو جل?کی  ه?راو وای? د?ر د?نم... 
?برگردان فارسی:
آویخته‌ام دلتنگی‌هایم راوقتی تو هستی در می‌آورماین پیراهن گشاد را
 #زانا_کوردستانی